ddmmyyyy

17.2.11

اونجا اینجا


A Tehran taxi.

flickr View my photo journal



عرض کنم خدمت شما، اهل مونته‌نگرو نیستم، اما بعضی وقت‌ها مجبورم که باشم. در جواب سوال راننده تاکسی‌ها، حتی یک سلول بدن من هم انگلیسی نیست.

'بچه کجایی؟ لهجه داری!' بعد از این چند سال هنوز نمیتونم پنهان کنم که بیشتر 'اونجا بودم تا اینجا'. اما بعد از این چند سال، ای خدای من، هنوز اون سوال پیش میاد: 'کجا بهتره، اینجا یا اونجا؟' خوب، معلومه: اینجا هر شب فوتبال مجانی هست تو تلویزیون، یک عالمه تعطیلی هست، و تازه … بربری!

برای وقتی که حوصله ندارم، کم کم فهمیدم که بهترین جواب برای سوال اول، 'مونته‌نگرو' است. بعد از یک مکث طولانی، راننده تاکسی بی‌خیال کل موضوع میشه.

Labels:

9.2.11

اتفاقی بزرگ


Tehran's Azadi Square.

flickr View my photo journal



دوستان عزیز، فردا بیست و دوم بهمنه! شما از من بهتر می‌دانید که قاعدتآ مردم باید فردا رو جشن بگیرن. من چند سال پشت سر هم با شما تو میدان آزادی بودم، ولی هیچ چیزی شبیه جشن ندیدم!

سی سال پیش تو این کشور یک اتفاقی بزرگ افتاد، من خیلی خوشحالم که برای مثال ما استقلال به دست آوردیم. ولی تو این روز توی خیابان که هستم انگار احساس می‌کنم که مردم هنوز دارن براش می‌جنگند: همه فقط با عصبانیت فریاد می‌زنن، 'مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس'. پس جشن کجاست؟

به هر حال، فردا مترو مجانیه، پس هیچ بهانه‌ای وجود نداره که همدیگرو بین سوزوندن عمو سام و پرچمش و جمع کردن پوستر‌های خلاقانه نبینیم.

Labels:

2.2.11

پیر شدیم


An invitation card designed by me, for me.

flickr View my photo journal



عرض کنم خدمتتون که دیروز تولدم بود. به قول ایرانی‌ها سی و سه را تمام کردم و رفتم تو سی و چهار. جالبه که تو ایران انگار آدم‌ها عجله دارن که بزرگ شن. چون که در انگلیس تا یک سال دیگر هم صحبتی از سی و چهار نمیکردم.

یک چیزی دیگر هم که برایم جالب است اینه که از هر کس می‌پرسی که چند سالشه، اگر مثلاً می‌گه پنجاه و شش منظورش اینه که سی و سه سالشه. تازه نصف جمعیت ایران تو ماه شهریور به دنیا اومدن! آخرین چیز عجیبی که می‌خوام بنویسم اینه که تولد دختر عموی من یک روز بعد از منه، ولی تاریخ تولدش تو شناسنامه دوازدهمه، برای اینکه سیزدهم نباشه!



Labels: